نویسنده کتاب «وهابیت در ترازوی نقد» میگوید: وهابیت اعمال ننگینی مثل قتلعام مردم طائف، کشتار شیعیان کربلا، تخریب قبور مکه و مدینه، فتوای صلح با یهود و جهاد علیه شیعه را در کارنامه خود دارد.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، تاریخ اندیشه اسلامی همراه فراز و فرودها و آکنده از تحول و دگرگونیها و تنوع برداشتها و نظریههاست. در این تاریخ پرتحول، فرقهها و مذاهب گوناگون و با انگیزهها و مبانی مختلفی ظهور نموده و برخی از آنان پس از چندی به فراموشی سپرده شدهاند و برخی نیز با سیر تحول همچنان در جوامع اسلامی نقشآفرینند، اما در این میان، فرقه وهابیت را سیر و سر دیگری است؛ زیرا این فرقه با آنکه از اندیشه استواری در میان صاحبنظران اسلامی برخوردار نیست، اما بر آن است تا اندیشههای نااستوار و متحجرانه خویش را به سایر مسلمانان تحمیل نموده و خود را تنها میداندار اندیشه و تفکر اسلامی جا بزند.
به همین جهت گفتوگوی مشروحی با «علیاصغر رضوانی» استاد مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم و نویسنده کتابهای مختلف درباره وهابیت و سلفیگری مانند «وهابیت در ترازوی نقد»، «رفتار وهابیان با مسلمانان»، «خدای مجسم وهابیان»، «ابن تیمیه از دیدگاه اهل سنت»، «پرهیز از اندیشههای تکفیری»، «زیارت پیامبر و اولیاء»، «عقل از منظر وهابیان» انجام دادیم که بخش دوم آن از نظر میگذرد.
تأسیس وهابیت به امر انگلستان بوده است
وهابیان از تکفیر بعضی فرق مسلمان مخصوصا شیعه و اعمال تروریستی خود چه هدفی را دنبال میکنند؟
با دقت در رفتار وهابیها پی میبریم که آنان در ظاهر مدعیاند که یک اصل مهمّی را دنبال میکنند که همان گسترش توحید و مقابله با انواع شرک و بت پرستی است، ولی واقع امر و پشت قضیه حکایت از امر دیگری دارد.
واقع امر آن است که آنها خواسته یا ناخواسته هدفی را دنبال میکنند که استعمار، خواهان آن است که همان تفرقه بین مسلمانان و ایجاد فتنهها و جنگها بین آنان است تا در این میان، دشمن سوء استفاده کرده، به مطامع شوم خود برسد.
گروهی از محققین در تاریخ وهابیت این هدف مخفی را به اثبات رسانده و تصریح نمودهاند که اصل این مذهب و تأسیس آن در جزیرةالعرب به امر مستقیم وزارت مستعمرات انگلستان بوده است؛ زیرا بهترین تفکری که میتواند مطامع پلید آنان را تأمین نماید، این مذهب با همین نوع افکار، آن هم در جزیرةالعرب به نام اسلام است.
کارنامه گذشته وهابیت/ کشتار و غارت شیعیان کربلا به وسیله وهابیها
آیا وهابیها در گذشته نیز سابقه کشتار مسلمانان را داشتهاند؟
بله. یکی از اقدامات وهابیان در گذشته، کشتار شیعیان کربلا بود؛ عثمان بن بشر نجدی وهابی در حوادث سال 1216ه .ق مینویسد: در آن سال، سعود با لشکر پیروز و اسبهای آزاد مشهور از تمام اطراف نجد و حوالی آن و جنوب و حجاز و تهامه و دیگر مکانها حرکت کرده و قصد سرزمین کربلا نموده و وارد بر اهالی شهر حسین شدند، و این در ماه ذی قعده بود. مسلمانان آن شهر را محاصره کرده و از دیوارهای آن بالا رفته و به زور وارد شهر شدند و بیشتر اهالی آن را در بازارها و خانهها کشته و گنبدی را که به گمانشان بر روی قبر حسین نصب کرده بودند خراب کردند و آنچه را که در آن قبه و حوالیاش بود برداشتند و نیز چیزی را که بر روی قبر نصب شده و با زمرّد و یاقوت و جواهرات زینت شده بود با خود بردند و آنچه را در شهر از انواع اموال و اسلحه و لباس و فرش و طلا و نقره و قرآنهای نفیس و دیگر چیزهایی که قابل شمارش نیست، همه را غارت نمودند و زیاد در آنجا درنگ نکرده و حدود نزدیک ظهر با تمام اموالی که برداشته بودند آنجا را ترک نمودند و حدود دو هزار نفر از اهالی کربلا را به قتل رساندند.
آنگاه سعود از آنجا به طرف آب معروفی به نام سفید حرکت کرده و غنائم را در آنجا جمع نموده و خمسش را کنار گذاشته و بقیه را بین لشکریان تقسیم نمودند به این نحو که به پیاده یک سهم و سواره دو سهم داده شود، آنگاه قافله به طرف وطن خود حرکت نمود.
قتلعام مردم طائف
یکی دیگر از اقدامات وهابیت علیه مسلمانان، قتلعام مردم طائف بود. علامه بغداد، جمیل صدقی زهاوی در این باره مینویسد: از بزرگترین کارهای قبیح وهابیان، همان پیروان محمّد بن عبدالوهاب این بود که هنگام وارد شدن شهر طائف مردم را به طور عموم کشته و به کوچک و بزرگ رحم ننمودند و قصد مأمور و امیر و شریف و پست کرده و همگی را به طور یکسان از دم تیغ شمشیر و نیزه گذراندند و حتی طفلهای شیرخوار را بر سینههای مادرشان سر میبریدند، و عدهای را که مشغول فراگیری قرآن بودند نیز به قتل رساندند. و چون هر که را در خانه بود کوچ دادند به کاروانسراها و مساجد آورده و همه را به قتل رساندند. حتی کسانی که در مسجد در حال رکوع یا سجود بودند را نیز کشتند، به حدی که کسی به جز بیست و چند مرد از اهالی آن شهر باقی نماند و نحوه کشتن اینگونه بود که در روز اوّل عدّهای را به قتل رسانده و در روز دوم و سوم از راه مکر و خدعه به گروه دیگر امان دادند و چون بر آنها وارد شدند اسلحهها را از آنها گرفته و همگی را به قتل رساندند، و عدّهای دیگر را تا واد (وج) عهد و امان داده و در آنجا در سرما و برف، برهنه و عریان و بدون هیچ لباسی مردها و زنهای مسلمان را رها کرده و اموال و پولهای نقد و اثاث منزل آنان را به غارت بردند، و حتی کتابها را در روی زمین و کوچه و بازار ریخته که باد آنها را ورق ورق مینمود. کتابهایی که در بینشان، قرآنها و از نسخههای بخاری و مسلم و بقیه کتابهای حدیث و فقه و دیگر علوم وجود داشت که به هزاران تألیف میرسید. این کتابها تا چند روز روی زمین بود و آنان بر روی کتابها راه میرفتند و کسی جرأت نداشت ورقهای از آنها را از زیر پا بردارد. سپس خانهها را خراب کرده و با خاک یکسان نمودند. و این عمل فجیع در سال 1217 به وقوع پیوست.
برخورد شدید با زائران نبوی
یکی دیگر از اقدامات وهابیت، برخورد شدید با زائران نبوی بود. عمرعبدالسلام نویسنده سنّی مذهب در این مورد میگوید: در سفری که در جوانی به مکه مکرّمه برای ادای فریضه حجّ به سال 1395ه.ق داشتم، در مدینه منوره کنار قبر پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) با صحنه بسیار عجیبی روبه رو شدم. دیدم که وهابیان با انواع اهانتها با مسلمانان برخورد میکنند و مسلمانان را که میهمانان خدا و رسولند با انواع فحش و دشنام از کنار قبر رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) دور میسازند. هر گاه زائر قصد اظهار محبّت به حضرت و نزدیکشدن به ضریح رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) و بوسیدن آن را داشت، او را با جمله «ابتعدوا ایّها المشرکون»؛ «دور شوید ای مشرکان» از ضریح دور میساختند. از این کردار بسیار ناراحت شدم، و بعد از مراجعه به تاریخ دیدم که این اعمال نشأت گرفته از افکار بزرگان وهابیان از قبیل ابن تیمیه و دیگران است.
تخریب قبور مکه و مدینه و آثار صحابه
تخریب قبور مکه و مدینه و آثار صحابه نیز از جمله ظلمهایی بود که وهابیت انجام داد. عثمان بن بشر نجدی وهابی مینویسد: آنگاه سعود و مسلمانان از عتیق حرکت کرده و در مغاسل فرود آمدند و از آنجا احرام به عمره بستند. سعود وارد مکه شد و بر آن سرزمین استیلا یافت و به آنان امان داده و به اهالی آن صدقات و عطای بسیار نمود. و چون سعود و مسلمانان از طواف و سعی فارغ شدند افرادی را به اطراف فرستاد تا هر چه گنبد بر روی قبرها و مشاهد شرکی ـ به تعبیر او ـ است خراب کنند، و در مکّه از این نوع در پایین و بالا و وسط و خانههای آن، بسیار وجود داشت. در مکّه بیش از بیست روز توقف نمود و مسلمانان در آن مشاهد بیش از ده روز مشغول به خراب کردن بودند. آنان از اوّل صبح تا آخر روز بقعهها را خراب میکردند و با این عمل خود به خداوند یکتا تقرب میجستند به حدی که در مکّه چیزی از این مشاهد و گنبدها نماند جز آنکه همه را با خاک یکسان نمودند.
وهابیان پس از تسلط کامل بر حجاز در سال 1344ه .ق تمام آثار صحابه را در مدینه نابود کردند؛ آنان زادگاه امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) در مدینه، قبور شهدای بدر، بارگاه ائمه بقیع، امام حسن، امام سجاد، امام باقر و امام صادق (علیهمالسلام) ، و بیتالأحزانی که امام علی (علیهالسلام) برای حضرت زهرا (علیهاالسلام) بنا نهاده بود و مرقد مطهر فاطمه بنت اسد مادر امیرمؤمنان (علیهالسلام) را با خاک یکسان نمودند.
فتوای صلح با یهود و جهاد علیه شیعه
رابطه وهابیان با مردم فلسطین چگونه است؟
سؤالی که مطرح است اینکه آیا علمای وهابی به دفاع از مردم فلسطین اقدام عملی انجام دادهاند یا اینکه همیشه و در همهجا عقبنشینی کرده و ملّت فلسطین را تنها گذاشتهاند. غرب که احتیاج مبرمی به ذخایر نفتی مسلمانان دارد آیا حاکمان کشورهای اسلامی به خاطر ملّت فلسطین از این حربه اقتصادی کمک گرفته و آنها را تهدید به قطع فروش نفت کردهاند؟ آیا اگر همه دولتهای اسلامی یک پارچه شده و اختلافات را کنار میگذاشتند نمیتوانستند در مقابل صهیونیستها بایستند؟
فتوای البانی درباره فلسطین
شخصی که از فلسطین به نزد محدث وهابی محمد ناصر الدین البانی آمده بود از او سؤالهایی نمود که از جمله آنها اظهار شکایت و ناراحتی از وضعیت مردم ساکن در فلسطین بود و از او سؤال کرد که وظیفه آنان چیست؟ او در پاسخ سؤال کننده گفت: مکه از فلسطین بهتر است و چون پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نتوانست دین را در مکه پیاده کند از آن دیار هجرت نمود و لذا بر هر مسلمانی که نمیتواند دینش را در هر سرزمینی اقامه کند لازم است آنجا را ترک کرده و به سرزمین دیگری وارد شود که میتواند در آنجا دینش را اقامه نماید.
وهابیان نه تنها فتوای البانی را نقد نکردهاند، بلکه در صدد توجیه آن برآمده و بر علمای اهل سنت که بر او ایراد گرفتهاند انتقاد نمودهاند و برای کلام البانی توجیهی کردهاند که هر انسان عاقل و سیاستمداری پی به بطلان آن میبرد.
آتش زدن کتابخانه بزرگ «المکتبة العربیّة» به وسیله وهابیها/ ویژگی کتابخانه المکتبة العربیة
آیا درست است که وهابیان کتابخانههای بزرگ مسلمانان را آتش زدند؟
دردناکترین کاری که وهابیت مرتکب شد و ننگ آن برای ابد در پیشانی آنان باقی ماند، آتش زدن کتابخانه بزرگ «المکتبة العربیّة» بود که بیش از 60 هزار عنوان کتاب گرانقدر کمنظیر و بیش از 40 هزار نسخه خطّی منحصر به فرد داشت که در میان آنها برخی از آثار خطی دوران جاهلیت و قرارداد یهودیان با کفار قریش بر ضد رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وجود داشت، و همچنین آثار خطّی حضرت علی (علیهالسلام) و ابوبکر و عمر و خالد بن ولید و طارق بن زیاد و برخی از صحابه پیامبر گرامی (صلّی الله علیه وآله وسلّم) و قرآن مجید به خط عبدالله بن مسعود بود.
در همین کتابخانه انواع سلاحهای رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) و بتهایی که هنگام ظهور اسلام مورد پرستش بود؛ مانند «لات»، «عزّی»، «منات» و «هبل» وجود داشت.
ناصر السعید از قول یکی از مورّخان نقل میکند که به هنگام تسلط وهابیان، آنان این کتابخانه را به بهانه وجود کفریات در آن به آتش کشیدند و به خاکستر تبدیل کردند.
تخریب میراث فرهنگی مسلمانان
حفظ تاریخ گذشتگان و صیانت از میراث فرهنگی نیاکان، نشانگر تمدن یک جامعه به شمار میرود که دولتها برای پاسداری از آنها، ادارات ویژه تأسیس نموده و کارشناسان ماهر تربیت میکنند و در این عرصه اجازه نمیدهند که حتی یک سفال و یا کتیبه کوچک سنگی از بین برود.
شکّی نیست که تمدن اسلامی تنها تمدن پیشتاز عصر خویش بود که مسلمانان در پرتو تعالیم آسمانی خویش آن را پیریزی نمودند.
شکوفایی این تمدن در قرن چهارم و پنجم هجری قمری به اوج خود رسید و به شهادت محققان غربی، نفوذ این تمدن از طریق اندلس و جنگهای صلیبی به اروپا یکی از مهمترین علل شکوفایی و رنسانس غرب در قرون اخیر به شمار میرود.
آثار و ابنیه مربوط به شخص پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) و یاران باوفای او جزیی از میراث عمومی این تمدن بزرگ بوده، حفظ و صیانت از آنها نشانه تقدیر از بنیانگذاران این فرهنگ و تمدن به شمار میرود. اقدام به تخریب و نابودی این آثار، نشانه انحطاط فکری و بیتوجهی به سازندگان و بنیانگذاران تاریخ و تمدن است که در اثر مرور زمان، واقعیت تاریخ و اصالت دینی به دست فراموشی سپرده میشود. و از همه مهمتر، عامل رکود انگیزههای فکری و نابودی استعدادهای درخشان در جامعه بشری میشود.
امتهای پیشین به حفظ و صیانت از آثار پیامبران خود اهتمام میورزیدند و به آن تبرک میجستند؛ همانند صندوقی که در آن مواریث خاندان موسی و هارون قرار داشت و آن را در نبردها حمل میکردند تا از طریق تبرک به آن بر دشمن پیروز گردند.
خداوند متعال در این زمینه میفرماید: «وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَبَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسی وَآلُ هارُونَ» و پیامبرشان به آنها گفت: نشانه حکومت او این است که صندوق عهد را به سوی شما خواهد آورد همان صندوقی که در آن آرامشی از پروردگار شما و یادگارهای خاندان موسی و خاندان هارون قرار دارد.
سیر و سیاحت در کشورهایی که قبور انبیا و اولیا علیهمالسلام در آنها قرار دارد، نشان میدهد که پیروان پیامبران نسبت به حفظ قبور آنان و ساختن بناهای مجلّل بر روی آنها، اهتمام خاصی میورزیدند، و سپاه اسلام نیز هنگام فتح شامات دست به تخریب قبور پیامبران نزدند، بلکه خادمان آنها را در مأموریت خود ابقا کردند. لذا این بناها تا امروز محفوظ مانده و برای مسلمانان، بلکه برای تمام موحّدان جهان جاذبه خاصی دارد.
اگر ساختن بنا بر قبور انبیا و اولیا نشانه شرک بود، جا داشت فاتحان منصوب از سوی خلفا به تخریب و نابودی آن ابنیه میپرداختند.
کتب تاریخی و سفرنامهها، گواه وجود صدها آرامگاه و مرقد با شکوه در سرزمین وحی و کشورهای اسلامی است.
مسعودی مورخ معروف نیز مشخصات کامل قبور ائمه بقیع و اهل بیت را بیان نموده است.
ابن جبیر اندلسی جهانگرد معروف اواخر قرن ششم که مشرق زمین را سه بار زیر پا نهاده است، در سفرنامه خود مشاهد انبیا و صالحان و ائمه اهل بیت علیهمالسلام را در مصر، مکه، مدینه، عراق و شام به تفصیل بیان داشته و ویژگیهای روضه ائمه بقیع و خصوصیات ضریح آنها را بیان نموده است.
کراهت و انزجار وهابیها از دیگران
علت وجود تفکرات تروریستی در عقاید وهابیان چیست؟
اولین دلیل وجود تفکرات تروریسمی نجدیها و وهابیها کراهت و انزجار و تنفر آنها از دیگران است.
متأسفانه سیرهای که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله توسط خلفای اموی و عباسی ترسیم و تدوین شده غیر از سیره آن حضرت بود. آنان روحیه تجاوزگری داشته و از دیگران که مخالفشان بود تنفر و انزجار داشته و با آنان در ستیز و مقابله بودند و به بعضی از آیات استشهاد میکردند که در مورد مشرکین و انزجار از آنها بود این در حالی است که سیره پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در مورد انزجار از مشرکان، طبق آیات قرآن بر اساس جلوگیری از تجاوز و تعدیگری مشرکان بوده است.
و همان سیره تنفر و انزجار با رویکرد خاص آن به محمّد بن عبدالوهاب در ضمن فقهی که احمدبن حنبل در قرن سوم هجری ترسیم کرد و ابن تیمیه آن را محکم نمود منتقل شد.
محمّد بن عبدالوهاب چنین فقه تند و خشنی را به ارث برد و با طبیعت خشن نجدیها مخلوط نمود، و لذا وهابیت بر اساس نظری و تطبیق عملی تندترین فکر و عقیدهای شد که در جزیرةالعرب بنیانگذاری شد.
کراهت داشتن محمّد بن عبدالوهاب و تنفر او و حکم به کفر نمودنش تنها محصور در مسیحیان و یهودیان نبود و تنها آنان را مستحق قتل نمیدانست بلکه مسلمانانی که وهابیت را نمیپذیرفتند را نیز مشرک مینامید؛ چه کسانی که داخل در جزیرةالعرب بودند و چه افراد خارج از آن، به طور کلی، فهم او از آیات شرک تنها در محدوده مخالفان او در مذهب و عقیده بود.
محمّدبن عبدالوهاب در کتاب «کشفالشبهات» میگوید: انسان اسلامش استوار نمیشود گرچه توحید را قبول کرده و شرک را رها سازد مگر با عداوت و دشمنی نسبت به مشرکان و تصریح کردن به این دشمنی و بغض.
از این عبارت به خوبی روشن میشود که محمّد بن عبدالوهاب چگونه از مشرکان بغض داشته و با آنان دشمنی دارد، اما جای تعجب در این است که مطابق جملات دیگرش آیات شرک را بر مسلمانان مخالف مذهب و عقیدهاش تطبیق میکند و نیز از این جمله ارتباط بین کراهیت و تکفیر دیگران به خوبی استفاده میشود.
در جای دیگر به این معنا یعنی ربط بین کراهیت و تکفیر دیگران اشاره کرده و میگوید: هرگاه به تو گفته شد دین تو چیست؟ بگو: دین من اسلام است و اصل و ارکان آن دو چیز است: اول امر به عبادت خدای یکتا که شریکی برای او نیست، و اصرار بر آن و طرح و دوستی در راه آن و تکفیر کسی که آن را رها کرده. و دوم: ترساندن از شرک در عبادت خدا و شدت به خرج دادن در آن و دشمنی در آن و تکفیر هر کس که به خدا شرک بورزد.
او با این عبارت در صدد تکفیر مخالفان خود و انحصار ایمان در طرفداران عقاید خود بود، امری که تنها به آن اکتفا نکرد بلکه آن را اجرا کرد و مخالفان خود را به قتل رساند.
تعصب نسبت به دریافتها و برداشتهای شخصی محمد بن عبدالوهاب
یکی دیگر از ریشههای تروریسم در اندیشه وهابیت تعصب آنان نسبت به دریافتها و برداشتهای شخصی محمد بن عبدالوهاب است؛ محمّد بن عبدالوهاب حکم به کفر مخالفان خود کرده و شهرهای آنان را شهرهای جنگی به شمار آورده است.
او میگوید: با اینکه همه آنها به وحدانیت خدا شهادت میدهند و اینکه محمّد فرستاده خداست، و نماز جمعه و جماعت میخوانند. چون اظهار مخالفت شریعت در اموری کردند غیر از آنچه ما در آن هستیم، علما اجماع بر کفر و قتال با آنان دارند، و اینکه شهرهای آنها شهرهای جنگی است، و مسلمانان باید با آنان بجنگند تا آنچه را دارند از آنان بگیرند.
مقصود محمّد بن عبدالوهاب در این باره از اجماع، علمای خود و همفکرانش هستند، وگرنه غالب علمای مسلمانان که او آنها را تکفیر کرده از مخالفانش به حساب میآیند.
محمّد بن عبدالوهاب در تکفیر مخالفان خود کار را به جایی رسانده که کفر عصر خود را از کفر سابقین در عصر جاهلیت شدیدتر میداند، و در این باره میگوید: همانا شرک جاهلان سابق خفیفتر از شرک اهل زمان ما است...
متاسفانه وهابیان با توجه به برداشتهای نادرست خود از اسلام در تاریخ خود پروندههای سیاهی داشتهاند. آنان با عموم مسلمانان به صورت کفار برخورد نموده و جان آنان را گرفته و اموالشان را به غارت بردند و میراث فرهنگی آنان را به نابودی کشاندند.
قیاس جنگ محمد بن عبدالوهاب با جنگهای پیامبر (ص)
یکی دیگر از ریشههای تروریسم در اندیشه وهابیت، قیاس دعوت محمد بن عبدالوهاب با دعوت رسول گرامی صلی الله علیه و آله است؛ زیرا مخالفان مرام محمد بن عبدالوهاب در نظرش کافر بوده و از دیدگاه او هر کس کافر شد خونش هدر است و مالش برای دیگران میشود و ناموسش باید به اسارت برده شود.
محمد بن عبدالوهاب در اسلوبش بین کلمه «کفار» و توصیف به «کسانی که رسول خدا با آنان قتال نمود» را ربط میداد تا کفر را مرتبط به حلال شمردن خون مخالفان خود بداند.
ادامه دارد ...
http://farsnews.com/newstext.php?nn=13920711000213